کد مطلب:161371 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

شخصیت و جنایتهای معاویه چه بود
اصل و نسب معاویة بن ابی سفیان چیست و آیا از دشمنی او با پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه ی معصومین علیهم السلام شواهد تاریخی نیز وجود دارد؟ دیدگاه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد وی چه بود؟

پاسخ:

معاویه فرزند ابوسفیان بن حرب و مادرش هند دختر عتبة بن ربیعة بن عبدشمس است. او همچون پدرش ابوسفیان با بغض و كینه ی اسلام بزرگ شد و 21 سال به آزار و اذیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرداخت. در جنگ های كفر و اسلام، از پرچمداران كفر بود و سرانجام پس از 21 سال پس از رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، در سال 8 هجری در تسخیر مكه جبرا ادعای مسلمانی كرد.

مادر ابوسفیان حمامه، از زنان ناپاك و صاحب پرچم فحشاء بود. [1] و ابوسفیان از این طریق به دنیا آمد، و خود نیز ناپاك زیست و رفتار ناشایست او با سمیه مادر ابن زیاد، چهره ی تاریخ را سیاه كرد. معاویه خود در مجلس رسمی و سلطنتی شام، به طور علنی پسر


سمیه را برادر خود و فرزند ابوسفیان خواند. هند مادر معاویه نیز وضعیت خوبی نداشت. او نخست با فاكه بن مغیرة درآمیخت و با او زندگی كرد، ولی در كنار وی، به دیگران دل بست و رفت و آمدها شروع شد. فرمان فاكه صادر گردید كه به خانه ی پدرت برگرد. هند خانه ی پذیرایی داشت. از واردین به گرمی استقبال می نمود و شهرت او مكه را فراگرفته بود. فرزند او معاویه، از جهت پدر مجهول است و به چهار نفر نسبت داده شده است؛ هر چند ابوسفیان، این فرزند شیطان را ربود [2] و هند را تصاحب گشت، ولی چیزی نگذشت كه این بی عفتی ها به جایی رسید كه ابوسفیان نیز با آنهمه فسادش، نتوانست با مادر معاویه زندگی مشترك خود را ادامه دهد و همچون فاكه وی را رها كرد.

ابن ابی الحدید از قول ابوعثمان می نویسد: امیه جد اعلای معاویه و سر سلسله ی امویان، خلاف اخلاقی را مرتكب شد كه در تاریخ عرب سابقه نداشت. وی در حیات خود، همسرش را در اختیار فرزند خویش اباعمرو قرار داد و از او فرزندی بنام ابومعیط به دنیا آمد. [3] ناگفته نماند از همین ابومعیط، فرزندی بنام عقبه متولد شد كه در كنار خانه ی خدا به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آب دهان انداخت و كثافات حیوانی را بر سر و صورت آن حضرت می ریخت؛ كه آیات 27 تا 29 سوره ی فرقان در همین رابطه نازل شد. [4] .

از معاویه سخنانی نقل است كه نشاندهنده ی روح عداوت و دشمنی او با اسلام و پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است؛ برخی از آنها را ذیلا ذكر می كنیم:

ابن ابی الحدید كه خود سنی مذهب است، در كتاب خود می نویسد: گروهی از بنی امیه به معاویه گفتند: تو در حكومت خویش به نهایت آرزوهایت رسیده ای، بهتر است خصومت و دشمنی ات را در مورد علی علیه السلام كم كنی. او گفت: نه؛ والله آن چنان تلاش خواهم كرد كه نونهالان با دشمنی علی بزرگ شوند و بزرگسالان با بغض او دنیا را


ترك كنند و اساسا یك نفر هم پیدا نشود كه از علی یاد كند. [5] .

روزی مغیرة بن شعبه به معاویه گفت: ای معاویه! این خاندان علی و بنی هاشم با تو قرابتی دارند، بهتر است تو حقوق قرابت را كمی مراعات كنی و دست از فشار بر آنان برداری؛ زیرا تو به قدرت و سلطنت رسیده ای و آنان مزاحمتی ندارند و... معاویه در پاسخ گفت: ای مغیرة! هنوز نمی فهمی. ابوبكر و عمر سالها به این ملت خدمت كردند، ولی نامی از آنها باقی نماند؛ اما برای فرزندان عبدالله هر روز در اذان پنچ مرتبه می گویند اشهد ان محمد رسول الله. مادرت به عزایت بنشیند با این اوضاع چه چیزی برای ما می ماند؟ باید كاری كرد كه نام محمد فراموش شده و دفن گردد. [6] .

معاویه با استفاده از حماقت مردم شام تا آنجا پیش رفت كه خود را بالاتر از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم معرفی كرد و مردم هم تأیید كردند! وی بعد از صلح امام حسن علیه السلام و مراجعت به دمشق گفت: ای مردم! خداوند مرا به وزارت پیامبر برگزیده است. هر چند وحی بر پیامبر خدا نازل می شد، ولی كتابت آن در اختیار من بود و محمد نمی دانست من چه می نویسم؛ زیرا بین من و خدا، كسی از مخلوقاتش واسطه نبوده است. [7] .

از جنایتها و خیانتهای معاویه، بطور كلی می توان موارد ذیل را برشمرد:

لعن و سب امیرالمؤمنین علی علیه السلام، جعل حدیث علیه امیرالمؤمنین علی علیه السلام، كشتن بی گناهان، ایجاد جو امتیاز نژادی و فضیلت عرب بر عجم و قریش بر غیر قریش، دشمنی با پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و سعی در از بین بردن نام آن بزرگوار، به بازی گرفتن مقدسات و احكام مذهبی، استخدام ابلهان و ناپاكان در مناصب حكومتی، موروثی كردن خلافت در بین خاندان خود و تبدیل خلافت به سلطنت.

معاویه مرتكب اعمال خلاف شرع نیز می شد؛ كه موارد بسیاری را در تاریخ ضبط كرده اند. شرابخواری، رباخواری، تمام خواندن نماز در سفر، قرار دادن اذان در نماز عید


فطر و قربان، فتوای جواز جمع بین دو خواهر در ازدواج، تغییر دیه ثابت در شرع مقدس، ترك تكبر در نماز، ترك تلبیه در حج، تقدیم خطبه بر نماز عید فطر و قربان، ترك مجازات دزد، پوشیدن لباس ابریشم، استعمال ظرف طلا و نقره و... [8] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای مصلحت اسلام و مسلمین و نیز تألیف قلوب و كم كردن شیطنت آل امیه، با اسلام ظاهری خاندان اموی كنار آمد، ولی درون آنان را فاش ساخت و از آینده ی آنان خبر داد. گفتار آن حضرت در خصوص معاویه چنین نقل شده است: «هان ای مسلمانان! معاویه در پایین ترین و گداخته ترین جایگاه آتش جهنم قرار خواهد گرفت. هر گاه او طمعی در خلافت كرد و در منبر من قرار گرفت، او را بكشید». سپس افزودند: «چون معاویه در دوزخ بسوزد، صدا به ناله بلند كرده و التماس و استغاثه می نماید» كه در جواب آیه ی 91 سوره ی یونس را قرائت نمودند كه: «تو اكنون ناله می زنی، در حالی كه در دنیا خدا را نافرمانی نموده و فساد و تباهی به راه انداختی» [9] .

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز معاویه را شیطانی خوانده، كه نه تنها ایمان نداشته است، بلكه از راههای گوناگون مردم را فریب داده و به فساد می كشانید. آن حضرت در نامه ای به زیاد بن ابیه كه معاویه برایش نامه ای نوشته بود، چنین نوشتند: «اطلاع یافتم كه معاویه برای تو نامه ای نوشته تا عقل تو را بلغزاند و اراده ی تو را سست كند. از او بترس كه شیطان است و از پیش رو و پشت سر و از راست و چپ بسوی انسان می آید تا در حال فراموشی، او را تسلیم خود سازد و شعور و دركش را برباید». [10] .

حضرت در جایی دیگر فرمودند: «به خدایی كه دانه را شكافت و پدیده ها را آفرید، آنها - معاویه و خاندان او - اسلام را نپذیرفتند، بلكه به ظاهر تسلیم شدند و كفر خود را پنهان داشتند و آنگاه كه یاورانی یافتند آن را آشكار ساختند». [11] .



[1] شرح نهج البلاغه ي ابن ابي الحديد ج 2، ص 125.

[2] همان ج 1، ص 336.

[3] همان ج 15، ص 207.

[4] ر. ك: ذيل همين آيات، تفاسير الميزان، نمونه و مجمع البيان.

[5] شرح نهج البلاغه ي ابن ابي الحديد ج 4، ص 57.

[6] همان ج 5، ص 129؛ همچنين: سفينة البحار ج 2، ص 290.

[7] شرح نهج البلاغه ي ابن ابي الحديد ج 4، ص 72.

[8] تفصيل اين موارد را رجوع كنيد به الغدير ج 10، صفحات: 215 ، 213 ، 211 ، 205 ، 201 ،199 ، 191 ، 190 ، 184 ، 179، و 216.

[9] همان ج 15، ص 176.

[10] نهج البلاغه، نامه ي 44.

[11] نهج البلاغه، نامه ي 16.